دلم برای اینجا تنگ شده بود …. خیلی وقته اینجا نیومدم و ننوشتم….

همه چی همونجوره و شاید بدتر….

سرگرم میکنم خودمُ اما این چیزیُ عوض نمیکنه ….

قلبم خیلی درد میکنه ……

خیلی ناراحتم………….

دلم میخواد با صدای بلند گریه کنم …..

دلم میخواد یه عالمه داد بزنم …..

از یه طرف افسردگی شدید خودم از یه طرف دیگه …

خدایا

من سالهاست دارم اشک میریزم و ازت کمک میخوام….

من سالهاست دارم زجر میکشم ….

کمکم کن ….

من نمیدونم از کجا میتونم شروع کنم … چون کسیُ ندارم حمایتم کنه…

منِ مغرور دستمو پیش کی دراز کنم که دستمُ پس نزنه ؟

من باید چی کار کنم ؟

گناهم چیه ؟

من چیکار کردم مگه ؟

درسته اشتباهاتی داشتم اما تاوانش نباید انقدر سنگین باشه

هر فکری میکنم آخرش به خودکشی منجر میشه….

یه راهی پیش روم بزار خدایا

من تنهای تنهام ….

نمیخوام زندگی تشکیل بدم …

بده نمیخوام خودم و مشکلاتمو وارد زندگی یه آدم نرمال کنم؟

بده نمیخوام ازش سو استفاده کنم ؟

بده ؟

تنهای تنها موندم … قلبم داره پاره میشه از درد !!

من با کی دردُ دل کنم؟

من کیُ صدا کنم ؟

تنهام نزار….

خدایا تنهام نزار…. ولم نکن …. حالم اصلا خوب نیست …. خدایا … میترسم

میترسم از آینده 

میترسم از روزی که کینه و نفرت از قلبم نرفته باشه

میترسم خدایا ….

خدایا ……..